گذر از خیال
![]()
255
![]()
جغد در باغ معلق می خواند /جنگ یک روز با خواهش نور/ جنگ یک پله با پای بلند خورشید/ جنگ تنهایی با یک آواز / جنگ زیبای گلابی ها با خالی یک زنبیل /جنگ خونین انار و دندان/ جنگ نازی ها با ساقه ناز/ جنگ طوطی و فصاحت با هم / جنگ پیشانی با سردی مهر / حمله کاشی مسجد به سجود / حمله باد به معراج حباب صابون / حمله لشگر پروانه به برنامه دفع آفات / حمله دسته سنجاقک،به صف کارگر لوله کشی/ حمله هنگ سیاه قلم نی به حروف سربی/ حمله شاعر به فک شاعر/ فتح یک قرن به دست یک شعر/ فتح یک باغ به دست یک سار/ فتح یک کوچه به دست دو سلام/ فتح یک شهر به دست سه چهار اسب سوار چوبی / فتح یک عید به دست دو عروسک/ یک توپ قتل/ یک جغجغه روی تشک بعدازظهر/ قتل یک غصه به دستور سرود/قتل مهتاب به فرمان نئون/ قتل یک بید به دست دولت/ قتل یک شاعر افسرده به دست گل یخ /همه روی زمین پیدا بود / نظم در کوچه یونان می رفت/ جغد در باغ معلق میخواند/ باد در گردنه خیبر بافه ای از خس تاریخ به خاور می راند /روی دریاچه آرام نگین، قایقی گل می برد / در بنارس سر هر کوچه چراغی ابدی روشن بود.
سهراب سپهری
۲۴۰
![]()
۲۳۵
خدایا خیلی از این آدمهات هستند که تا یکم احساس کنن بهشون جفا میشه صداشون در میاد و هیهات من الذله ...! خیلی جفا دیدم و هیچی نگفتم. این دلیل نمیشه اگه صدایی از من در نمیاد یعنی حالیم نیست و دل ندارم. زبون ندارم یا اینکه حق با همه هست جز من! میدونم همه چیزو میدونی و میبینی ولی دلم پوسید بس که هیچی نگفتم و سپردم دست خودت. الآنم میریزم تو دلم و حتی از خودم هم دفاع نمیکنم. فقط خواستم بگم صبرتو با من مقایسه نکن منم آدمم. میدونم همه این سناریوها رو آدمهات نیستن که واسم میچینن میدونم دست نوشته ی خودته از اونا گله ندارم ولی قربون اون داستانت برم داستان فراز و نشیب داره. داستان ما که همش شد بی وفایی! بابا فیلم هندیش کن یکم. بابا این دل پوسید.
یکماه میشه که کلآ سی دقیقه از خونه رفتم بیرون اونم مجبور بودم
انقدر توقعاتمو اوردم پایین که دیگه پهن شدم کف زمین...